لطفا کمی مکث کنید


حاصلضرب توان در ادعا مقداری ثابت است .

هرچه توان انسان کمتر باشد ، ادعای او بیشتر است

و

هرچه توان انسان بیشتر شود ، ادعایش کمتر می گردد.

خدایا

خدایا فاصلت تا من خودت گفتی که کوتاهه

از اینجا که من ایستادم چقدر تا آسمون راهه

 

میخوام عاشق بشم اما تب دنیا نمی زاره

سر راه بهشت من درخت سیب می کاره!

 

دوست داشتن

فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست
دوست داشتن امری لحظه ای است ولی داشتن دوست
استمرار لحظه های دوست داشتن است
(دکتر علی شریعتی)

راز جذاب بودن

چگونه جذابیت ، گیرایی و ماندگاری در قلب های دیگران داشته باشیم؟

همه ما علاقه‌مندیم یادمان در دلهای اطرافیان باقی باشد و این تنها با سلاح خُلق خوش حاصل می‌شود. هنگامی که به خاطرات پررنگمان با آشنایان مراجعه می‌کنیم افراد مهربان و خوش اخلاق از ماندگارترین شخصیت‌ها در ذهن و رحمان می‌باشند. چنین ماندگاری در قلب‌ها آرزوی همه ماست و این مهم به دست نمی‌آید مگر آن که از رموز آن آگاه باشیم‌.
یکی از مهمترین رازهای رسیدن به آن جذابیت است و قبل از هر چیز باید بدانیم که جذابیت چیزی غیر از زیبایی است‌. شخص می‌تواند صورت زیبایی نداشته باشد اما بسیار جذاب باشد و هم چنین می‌تواند بسیار زیبا باشد اما اصلاً جذابیت نداشته باشد. جذابیت و گیرایی یک ویژگی کاملاً اکتسابی است و به راحتی می‌توانیم صاحب آن باشیم‌:

 ۱ - ظاهری آراسته داشته باشید.
تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب می‌کند. بعضی از افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی می‌افتند و خود را به شکل‌های عجیب و غریبی درست می‌کنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال ساده باشید. نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ‌، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع می‌کند. فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب می‌بیند، ظاهر آراسته فرد ناآشنا او را نمی‌فریبد. چون ممکن است جذب ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.
 
     ۲ - بیشتر سکوت کنید:
غالباً افراد به اشتباه برای این که جذاب‌تر شوند، بیشتر شلوغ می‌کنند و به خطا می‌روند. سکوت‌، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی می‌گذارد. در سکوت‌، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می‌کند و هر خلایی‌، جذب را سبب می‌شود. آنها که بیشتر صحبت می‌کنند و کمتر می‌شنوند از جذابیت خود می‌کاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را عاقل‌تر و قابل اطمینان‌تر معرفی می‌کند و این زمینه‌ای مساعد برای صمیمیت بیشتر است‌. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است‌.
 
      ۳ - نرم و ملایم سخن بگویید:
هنگامی که نرم و ملایم صحبت می‌کنید افراد را جذب خود می‌کنید و به راحتی می‌توانید بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدم‌های خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان کردن‌، نیستند.
 
     ۴ - فرد محترمی باشید:
بی‌احترامی به خود، به دیگران و بی‌احترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از جذابیت شما می‌کاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته‌. افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج می‌زند.
    محترم و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب می‌شوید. 
    ۵ - زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید:
شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما می‌کاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج مرزهای لازم بین افراد را از بین می‌برد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی عمیق و ژرف می‌بخشد. در تبسم‌، سنگینی و متانت و جذابیت است‌.
 
     ۶ - قاطعیت یعنی جذابیت‌:
کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزش‌های معینی دارند، بی‌استثنأ می‌توانند افراد جذابی باشند. زیرا شخصیت‌هایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس زیادی به ارمغان می‌آورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج می‌زند.

 آسان بود، این طور نیست‌؟

فکر می‌کنم شما هم می‌توانید یکی از جذاب‌ترین و ماندگارترین‌ مردان و زنان  باشید. اگر می خواهید دیگران عاشق شما شوند ، معطل نشوید دست به کار شوید! 

زندگی از آن توست

زندگی  از  آن  توست  .

  با  اراده ای  فولادین  تصمیم  بگیر  

  و  به  سوی  هدفت  گام  بردار  .

  نیرویت  را  جمع  کن 

  و  به  خواسته ات  عشق  بورز  .

  عزم ات  را  جزم  کن  . 

  خود  را  قوی  کن

  تا  زندگی ات  را  آنگونه  که  می خواهی  پیش  ببری  . 

  اراده  کن 

  تا  زندگی ات  را 

  سالم

  شگفت انگیز 

  ارزشمند 

  و  سراسر  شادمانه  سازی  . 

تصمیمات خداوند مرموزند ؛ اما همواره به نفع ما هستند

شخصی به دوستش گفت : « بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی میکند

برویم ؛ می خواهم ثابت کنم که او فقط بلد است که به ما دستور

 دهد و هیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمیکند.

دیگری گفت : « موافقم ؛ اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم »

وقتی به قله رسیدند ؛ شب شده بود ؛ در تاریکی صدائی شنیدند ؛

« سنگ های اطرافتان را بار اسبانتان کنید و آنها را با خود ببرید »

شخص به دوستش گفت : « می بینی ؟ بعد از چنین صعودی ؛

بجای کمک به ما ؛ از ما میخواهد که بار سنگین تری را هم حمل

کنیم ؛ محال است که اطاعت کنم »

دیگری گفت : « من به دستور عمل می کنم »

وقتی به دامنه کوه رسیدند ؛ هنگام طلوع بود و انوار خورشید ؛

سنگهائی را که دوست مطیع و مومن با خود آورده بود را روشن کرد؛

آنها خالصترین الماسها بودند .

نامه یک دختر 16 ساله قبل از خودکشی

سلام مامان خوبی؟
اول از همه می خوام بگم دوستت دارم ،خیلی دوستت دارم
نمیدونی حالا کجا هستم؟
نمی دونی چه حالی دارم؟
خیلی سبک دارم پرواز می کنم
حالا بالای میز اتاق تو هستم
تو رو خدا قسم گریه نکن ،چون من دارم می بینمت ها
مامان جونم ازتو 2 تا خواهش دارم
گوش می کنی؟
اول اینکه برام گریه نکنی ،باشه ؟
من الان جام خیلی خوبه
خیلی راحت تر از شما هاست
می خوام بدونی من اینجا چه کار می کنم ؟
پس برو جای کتابهام
اون کتاب قرمزه ...

که اسمش<< سفر روحه>> اونو بخون ، مطمئن باش درست می گه
پس ازتو خواهشم می کنم ......گریه نکنی
جسم من پیش شما نیست ولی
دارم شما را می بینم
امروز صبح که بهت زنگ زدم یادته؟؟
بهم فحش دادی ،داد و فریاد هات یادته
خیلی ناراحت شدم ...ولی الهی فدات بشم ...می بخشمت ...خودتو ناراحت نکن
می خوام چند تا حقیقت را بهت بگم
*
اول اینکه
این طرز فکرت که می گی هر بچه ای تو ناز و نعمت بزرگ بشه ،خراب می شه
و هربچه ای که سختی ببینه قدر پول رو می بینه و آینده اش خوب می شه
*
به نظر من اشتباه بود
درست می گی ولی بچه ای که پول نداشته باشه و پول نبینه ،مثل من
که بدون پول است و پول نمی بینه خیلی فرق می کنه
من وقتی می دیدم موبایلم قطع شده فکر می کنی ناراحت نمی شدم؟
فکر می کنی وقتی می گم میز رسم می خوام نمی خریدی ناراحت نمی شم؟
فکر می کنی روزی 1000 یا 2000 هزار تومان پول تو من را ناراحت نمی کنه؟
مامان

فکر می کنی 800 هزار تومان پول مدرسه دادی و 000/000/000/20 میلیار بار گفتی تو سر من نخورده ؟
مامان جونم
"
می دونم دوستم داری "می دونم همه زندگیت منم
واسه همین دارم اینا رو برات می نویسم
مامان
تنها آرزوم این بود
امروز ظهر بیام تو بغلت بخوابم
ببوسمت
ولی........هرچی بود تمام شد
تو همیشه می گفتی شوهر درست باید انتخاب کرد
مامان بگذار از این حرفها بگذریم
*
خواهش دومم که می دونی چیه ؟نه؟نمیدونی؟
اینه که بگم به بابا مدارا کن ،اونم دوستت داره ،به جون خودت دوستت داره
ولی بلد نیست ابراز کنه
مامان جون عزیزم
*
نبینم یه وقت بخواهید از هم جدا بشین ها....

قربون او اشکهات برم گریه نکنی....
ببین من الان چه خوشحالم
اگه تو گریه کنی منم ناراحت می شم
تو دوست داری من ناراحت باشم؟؟؟
مامان جونم بدون همیشه دوستت داشتم تو رو و بابا رو ...........بخدا قسم من تا جایی که تونستم سعی کردم ازمن ناراحت نشی
ولی عجب......
*
تو یادت رفت من هم نیاز به محبت دارم
اما آخرش
الهی قربون چشمات برم

فقط گریه نکنی

درد و دل

خدایا!
زندگی سرشار از هزاران نگرانی است
و ذهن از یک فکر به سوی فکر دیگری پرواز می کند
در میان چنین هیاهویی
شنیدن ندای خاموشی که در قلبم
با من سخن می گوید، دشوار است.
خدایا!
مرا موهبت آن بخش که در ذهنم در کشاکش این غوغای روزمره
بر تو متمرکز باشد
و هر روز دقایقی با تو ارتباط برقرار کنم.
چنان متبرکم کن که ندای تو را بشنوم
و سیمای تو را
که پر از لطف و زیبایی ست
به چشم دل مشاهده کنم.

سومین کنگره همکلاسی آسمـان ۱۶ آبان 87

کنگره همکلاسی آسمانی امسال با حضور مسئولین شهرستان نجف آباد و استان اصفهان و با برکت گرفتن از ارواح طیبه شهدا در فضایی معنوی برگزار گردید.

در ابتدای جلسه آیات نورانی قرآن توسط آقای شکری تلاوت گردید.
در ادامه حجت الاسلام کاظمی اجرای برنامه را با اشعاری اینگونه آغاز کردند:

چرا مرگ و رشادت
چه معنی می دهد عشقه شهادت؟
مگر مردان حق مجبور بودند
مگر از عقل و منطق دور بودند؟
از این حرف آتشی برپا شد انگار
از او اصرار و از من نیز انکار
و من قفل دهان را باز کردم
چنین درد دل را آغاز کردم
شهیدان مطمئناً پاکه پاک اند
میان نور حتی تابناک اند
شهیدان ماهی دریای عشق اند
شهیدان معنی زیبای عشق اند
کجا بودید وقت جنگ و آتش
کجا بودید بند تیر و ترکش
کجا بودید وقتی عشق،خون بود
بهای عاشقی مرز جنون بود
کجا بودید وقت شب نخفتن
و تا بانگ سحر تکبیر گفتن
کجا رفتند گلهای شقایق
کجا رفتند آن مردان عاشق
ولی بعد از شهیدان ما چه کردیم
چو قطره بین این دریا چه کردیم!!

آقای کاظمی هدف از این کنگره را توسل جستن و عهد دوباره بستن با پاکان خوبی که راه و مسیر را به ما نشان می دهند ، با عزیزانی که ما شیفته ی آنها هستیم ،شهیدانی که با قطرات خونشان،با نوشته هاشان،با یادگارانی که برجای گذاشتند ما را به خوبی ها و پاکی ها دعوت می کنند،بیان کردند.
در ادامه خانم جمشیدیان از دانش آموزان فعال در انجمن اسلامی، مقاله ای در مورد شهدا قرائت کردند که توجه شما را به قسمتی از آن جلب می کنم:

زمزمه ی دعایتان با نغمه ی قرآن و توسل آمیخته بود
و سنگرهایتان پر بود از بوی باران ، بوی سبزه.
به جستجوی شما آمده ام حماسه سازان حماسه ی سرخ جبهه ها.
 این روزها کمتر کسی از روزهای خوب شما می گوید
 از سکوت شب سنگرها،از درد دل های شبانه
کمتر کسی قصه های عاشقانه و صادقانه تان را میگوید.
 کمتر از نگاه های پر عاطفه و حرف های عاشقانه می گویند.
کمتر لحظه های سبز شما را روایت می کنند
کمتر زمزمه ی حدیث سفره های غریبانه را می شنویم.
من آشنای غزلهای خاطرات شمایم.
گاهی در دلم سوگواره برپا می شود.
گاهی دلم برای صدای خمپاره ها می تپد.
دلم برای نخل های سوخته می سوزد
 و آهسته و بیصدا ساقه ی درد و غم و اندوه در دلم ریشه می کند
 و به یاد شما آوای غریبی سر می دهم.
 در این روزگار غریب به غربت و تنهایی خود می گریم
 و به یاد شما دوباره جان میگیرم.
من از شما جامانده ام.
نشانه ی غربت شما را از زمان و زمانه دیده ام
و من حدیث حادثه ها را شنیده ام.
روزگار نه! زمانه نه ! زمان، زمان غریبیست.
غربت یاد شهید غیرت های به باد رفته را زنده نمی کند.
غربت یاد شهید حدیث عشق و جنون را رها نمی کند
و غربت یاد شهید صحبت خود و لاله ها را هویدا نمی کند
 و غربت یاد شهید غیرت ما را شعله ور نمی کند!
آری زمان زمانه غریبیست.
حصار غربت مانمی شکند.
قرارهای امروزی آوای بیقراران را از یاد برده است.
ترانه های امروزی،ترانه ی دلنواز باران جبهه را از بین برده است.
آوای باران به گوش ما نمی رسد.
عطر سرخ ایثار بویش را ازدست داده است. ...
کجائید ای لبهای خاموش تا با صدای آشنای خود برایم بگوئید رازهای در زنگار نهفته را؟
قصه ی شوق پرواز را باور کنید
من اسیر مرداب های تباهی ام.
طوفان حوادث در این زمانه ی غریب از شما جدایم کرده است
با چشمان منتظر و گریان به دنبال یادگاری از آن روزها می گردم.
از روی یک نیاز و برای فهمیدن یک رازِ بیشتر دلم میخواهد
 حدیث یاران بیقرارتان
حدیث گردان های گمنام و
 قصه ی قدمگاه های گریان را دوباره بشنوم.....

و بعد از شنیدن این مقاله ی زیبا،مادر شهید صادق هاشمی قدم رنجه فرمودند و مجلس را با سخنانشان مزین کردند.

شهید صادق هاشمی
تولد: 1346 تهران
شهادت:1362/12/7 عملیات خیبر
ورود پیکرش به نجف آباد: 1375/8/14

خاطره ای از شهید هاشمی از زبان مادرش:

صادق 13 ساله بود که برای رفتن به جبهه همراه با پدر و برادرانش بی تابی میکرد.به همین دلیل دست در شناسنامه اش برد تا بتواند وارد جبهه شود.
برادرانش چندین بار با بدنی مجروح از جبهه برگشته بودند واین سبب خستگی مادر شده بود.و حالا اگر صادق هم به جبهه میرفت دیگر هیچ مردی در خانه نبود و مادر تنها میشد.و مادر گریست و صادق نیز.سرش را روی شانه ی مادر گذاشت و گفت: ((
مادر مگر تو تنها هستی؟ اگر خودتان تنهاهستید حق دارید اشک بریزید.)) و مادر از این جمله بسیار شرمسار شد! و صادق رفت.
بعد از 3 ماه که از کردستان برگشته بود و دوباره می خواست به آنجا برود مادر به او گفت: (( تو که اینگونه عاشقانه به جبهه می روی از خدا بخواه اینبار که رفتی یا شهید شوی یا سالم برگردی.))
و صادق در جواب چیزی کفت که مادر لرزید و از آن درس بزرگی گرفت و بلافاصله عذرخواهی کرد. صادق به مادر گفت: (( مگر من می توانم برای خدا کسب تکلیف بکنم؟ هر چه او خواست من راضی ام به رضای او.))
بالاخره خبر شهادتش از پیش امام حسین به مادر رسید و پیکر پاکش بعد از 13 سال به نجف آباد آورده شد.
مادر نیت کرده بود هرگاه پیکر پسرش را آوردند از داخل شهر تا مزار شهدا پیاده برود و زیارت عاشورا بخواند،قرآن بخواند و به خاطر حرفی که پسرش به او زده بود گریه نکند.
مادر به بالای پیکر پسرش رفت و دستش را به زیر ملحفه کرد و تنها قطعه ای استخوان را دید که در اثر جابه جایی آسیب دیده مقداری از آن  پودر شده بود.
و در همان حال بود که مادر به فکر فرورفت تا شعری زیبا در وصف پسرش بگوید:

صادق از دشت جنون بی دست و بی پا آمدی
سر در آغوش ملک با قامت تا آمدی
رقص گرد استخوانت زیر آن احرام عشق
پر ز درد ناله بود اما شکیبا آمدی
طعنه ای کز گوشه ی چشمِ چو دریای تو جَست
کرد عیان این را که باب ژرف معنا آمدی
گفتگو گر شکل رویای را به خاطر می برد
با دلایل بر سر تکذیب و حاشا آمدی
لب فرو بندد اگر مادر از این رویای خویش
کس نمی داند که با حوران تماشا آمدی

و بعد از آن خانم هاشمی شعری را خواندند که دیگران برای شهدای خیبر گفته بودند:

شهیدان آشیان گلگون گرفتند
چنان آتش به خصم دون گرفتند
کنار دجله ی خیبر گشایان
وضوی آخرین با خون گرفتند

مادر شهید هاشمی از همگان خواستند که عزیزان نماز را سبک نشمارند ، به نماز اهمیت دهند ، مخصوصا به نماز اول وقت و در موقع وضو ، وضوی زیبایی بگیرند تا انشالله نمازشان مورد قبول پروردگار واقع شود.

به این مادر صبور به رسم یادبود و قدردانی ، هدیه ای تقدیم شد.

در ادامه ی برنامه جناب سرهنگ رشید زاده بیانات ارزشمندی داشتند که به قسمتی از آن اشاره میشود:

هر حرف کلمه ی ((بسیجی)) معنای خاصی دارد. بـــ : بینش صحیح داشتن،بیدار بودن. اگر بصیرت نداشته باشی ، در دقیقه ی 90 کم می آوری.ســ : سازش ناپذیری با هوا و هوس . سرستیزی با غیر حق. اگر توانستیم خودمان را با استفاده از برنامه های دینی اصلاح کنیم ، آن موقع پیروزیم.یــ : یاری رساندن . یاری ای که حاکی از ایمان باشد. یاور مظلوم بودند.جــ : جسارت و شجاعت. جانباختن موقع نیاز.

بعد از این قسمت ، حجت الاسلام حسناتی امام جمعه شهرستان نجف آباد چند دقیقه ای در مورد شهدا و جایگاه آنان صحبت نموده سپس آقای فخار زاده از دبیرستان اقبال مداحی زیبایی در مورد شهدا ارائه دادند.

چهار پسر دانش آموز فعال نیز در قبال یک گروه ، تواشیح زیبایی را در مورد شهیدان اجرا کردند.

بعد از این نوبت به قرعه کشی کتابخانه ی ولیعصر شد که در ابتدای ورود به دانش آموزان  کاغذی دادند که نام شهیدی روی آن نوشته شده بود. و آقای کاظمی قرعه کشی را انجام داده و نام هر شهیدی که خوانده میشد اگر با نامی که دست دانش آموزان بود،مثل هم میشد ، او برنده ی عضویت رایگان در کتابخانه ی ولیعصر وابسته به اتحادیه انجمن اسلامی میگشت.

بعد از مراسم قرعه کشی آقای محمدی که در نشریه ی اتحادیه نیز فعال هستند، شعری در وصف شهدا خواندند.

در خلال برنامه از شرکت کنندگان در این کنگره با نان و خرما پذیرایی شد.

و در پایان به اعضای تیم های سرگذشت پژوهی شهدا تقدیرنامه هایی اهدا شد. 

آیین راستین دوست یابی

با کسانی دوستی کنید که حجاب نداشته باشند...البته بین خودشان و خدا.
در آغاز دوستی، بینایی دوستتان را به دقت امتحان کنید و مطمئن شوید که در هنگام فقر و مصیبت، تنها خودش را نمی بیند.
به هنگام «گُزیدنِ» دوست، کسی را انتخاب کنید که از «گَزیدنِ» دوستانش با حرفهای نیش دار، خودداری کند!
به دوستی با کسی فکر کنید که می کوشد حتی به گناه فکر نکند!
دوستی برگزینید که در عینِ بی هوایی، آب و هوای چشمش بسیار مرطوب باشد، بویژه در سحرگاهان.
در انتخاب دوست، به نقاط ضعف او نگاه کنید، و در ادامه ی دوستی، به نقاط قوتش.
زیبا حرف زدن، یک ملاک انتخاب دوست است و ملاک دیگر، زیبا سکوت کردن.
دوست را باید در روشنی دید و انتخاب کرد. آنها که در ظلمات گناهند، نمی توانند دوست خوبی بیابند.

کسی که دوستانش را تنها از روی «زیبایی ظاهری» انتخاب می کند، به «زشتی باطنی» گرفتار خواهد شد.

برنامه خیمه های معرفت تابستان 87

(ویژه خواهران )

تمامی جلسات در تالار شریعتی و از ساعت 17الی18:30 برگزار شده است

تاریخ

موضوع بحث

3/4/87

خودآرایی ( تهذیب نفس)

10/4/87

چگونگی شاد زیستن

17/4/87

موسیقی از دیدگاه قرآن و اسلام و تاثیرات آن (مشترک)

24/4/87

هیس ( روابط دختر و پسر)

7/5/87

جشن مبعث (مشترک)

14/5/87

حریم ریحانه و تواضع چشم

21/5/87

سیری در عالم برزخ

28/5/87

جشن نیمه شعبان (  فرهنگ انتظار  )

 

عجب صبری خدا دارد !

عجب صبری خدا دارد !

 اگر من جای او بودم

همان یک لحظة اول .. که اول ظلم را می‌دیدم از مخلوق بی‌وجدان ،

جهان را با همه زیبایی و زشتی، به روی یکدگر ، ویرانه می‌کردم

عجب صبری خدا دارد !

...

اگر من جای او بودم ، که در همسایه صدها گرسنه ،

چند بزمی گرم عیش و نوش می‌دیدم ،

نخستین نعرة مستانه را خاموش آن دم  بر لب پیمانه می‌کردم

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم ، که می‌دیدم یکی عریان و لرزان

دیگری پوشیده از صد جامة رنگین، زمین و آسمان را

واژگون مستانه می‌کردم.

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم ، نه طاعت می‌پذیرفتم

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده

پاره پاره در کف زاهد نمایان سجدة صد نامه می‌کردم.

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم، برای خاطر تنها یکی

مجنون صحراگرد بی‌سامان هزاران لیلی نازآفرین را کو به کو

آواره و دیوانه می‌کردم.

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم، به عرش کبریایی با همه صبر خدایی

تا که می‌دیدم عزیز نابجایی ناز بر یک ناروا گردیده ، خواری می‌فروشد

گردش این چرخ را وارونه بی‌صبرانه می‌کردم.

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم ، که می‌دیدم مشوش عارف و عامی

ز برق فتنة این علم عالم‌سوز مردم‌کش ، به جز اندیشة عشق و وفا ،

معدوم هر فکری در این دنیای پرافسانه می‌کردم.

عجب صبری خدا دارد !

چرا من جای او باشم ؟!

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای زشتکاریهای این مخلوق را دارد

وگرنه من به جای او چو بودم ، یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه می‌کردم

عجب صبری خدا دارد !
عجب صبری خدا دارد !

خیمه های معرفت ۱۷تیر ۸۷

موضوع: موسیقی                 سخنران: حجت الاسلام حسناتی

سؤال:
چرا اسلام موسیقى را حرام کرده و فلسفه حرمت آن چیست؟!

پاسخ:

گرچه رواج فوق العاده انواع موسیقى مانع از آن است که بسیارى از افراد در این باره درست فکر کنند و منطقى بیندیشند و مطابق طرز تفکّر نادرستى که عدّه اى به آن سخت پایبندند (متداول شدن هر چیز را دلیل بر بى عیب بودن آن مى گیرند) حاضر به مطالعه در اطراف اثرات شوم و زیانبار موسیقى نیستند.
ولى افراد واقع بین هیچ گاه به این مقدار قناعت نخواهند کرد و براى پى بردن به واقعیّت ها، على رغم شیوع آنها همواره مى کوشند و مطالعه مى کنند:


موسیقى از چند نظر قابل مطالعه است

از نظر زیان هاى جسمى و اثرات شومى که روى دستگاه اعصاب انسان مى گذارد آقاى «دکتر ولف ادلر» پروفسور دانشگاه کلمبیا مى گوید:
«بهترین و دلنوازترین نواهاى موسیقى، شوم ترین آثار را روى سلسله اعصاب انسان مى گذارد; مخصوصاً وقتى که هوا گرم باشد اثرات نامطلوب آن شدیدتر مى گردد»!
«دکتر آلکسیس کارل» فیزیولوژیست و زیست شناس معروف فرانسه مى نویسد:
«ارضاى وحشیانه شهوات ممکن است جلب نوعى اهمّیّت کند; ولى هیچ چیز غیر منطقى تر از یک زندگى به تفریح بگذرد نیست. کاهش عمومى هوش و نیروى عقل از تأثیر الکل، و بالاخره از بى نظمى در عادت، ناشى مى گردد; بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکرى سهیمند».
بطور کلّى باید موسیقى را در ردیف موادّ مخدّر شناخت; زیرا آثار تخدیرى آن به هیچ وجه قابل انکار نیست; و تخدیر انواع و اقسامى دارد و بشر مى تواند از طرق مختلف اعصاب خود را تخدیر کند.
گاهى تخدیر به وسیله خوردن است; مانند نوشابه هاى الکلى که تخدیر شدیدى در اعصاب به وجود مى آورد و نیروى درک و عقل انسان را از کار مى اندازد.
گاهى تخدیر به وسیله استنشاق از بینى در بدن ایجاد مى شود، مانند گرد هرویین که از طریق بینى وارد بدن شده، اعصاب را براى مدّتى تخدیر مى کند.
و براى بسیارى از بیمارانى که احتیاج به تخدیر دارند از طریق تزریق موادّ مخدّر در رگ انجام مى گیرد.
گاهى همین تخدیر از مجراى گوش صورت مى پذیرد و استماع موسیقى و «کنسرت» در اعصاب شنونده اثر تخدیرى ایجاد کرده و زمانى آن چنان شدید مى شود که انسان را مانند افراد بهت زده، از حالت طبیعى بیرون آورده توجّه او را از همه چیز سلب مى کند.
با توجّه به این نکته، تصدیق خواهید نمود که موسیقى مخدّرى بیش نیست و تمام و یا بسیارى از عیوب و مضرّات تخدیر را داراست.
اصولا لذّت فوق العاده اى که افراد از آن مى برند به خاطر همین اثر تخدیرى است. گاهى این اثر تخدیرى بقدرى قوى است که انسان عقل و هوش خود را آن چنان از دست مى دهد که دست به حرکات غیر عادى مى زند.
مثلا، وقتى تخدیر موسیقى قوى گردید، قدرت قضاوت صحیح از انسان سلب مى گردد. دیگر نمى تواند خوب و بدن را در حدّ واقعى خود درک کند. چه بسا وقتى تحت تأثیر عوامل مرموز کشش هاى صوتى قرار گرفت و عقل و اندیشه و نیروى تشخیص او اسیر جذبه آهنگ هاى تند موسیقى گردید، بسیارى از اعمال ناشایست که در حالت عادى آن را شایسته شأن و انسانیّت خود نمى داند، مرتکب مى گردد.
تصوّر نمى کنم این قسمت از گفتار ما احتیاج به ذکر مثال و بیان نمونه داشته باشد; زیرا هر فرد بیدارى توجّه دارد که رقص هاى دسته جمعى و شب نشینى هایى که مردان بیگانه با زنان بیگانه به پایکوبى و دست افشانى مشغول مى گردند، همواره توأم با آهنگ هاى تند موسیقى بوده و ارتعاش اصوات موسیقى آن چنان سرپوشى بر روى عقل و ادراک افراد مى گذارد که انجام دادن هرگونه عمل دور از مقام انسانیّت براى آنها سهل و آسان است.
چه تخدیرى بالاتر از این! وقتى که انسان تحت نفوذ زیر و بم آهنگ موسیقى قرار گرفت، یک نوع رخوت و سستى بر اعصاب مستولى شده و از مفاهیم انسانى جز شهوترانى، عشقبازى و جمال پرستى چیزى در برابر دیدگان بى فروغ عقل وى مجسّم نمى گردد; و آن چنان سرپوش روى ادراک و نیروى خرد گذارده مى شود که مفاهیم مقدّسى به نام رحم، مرّوت، عفّت حیا، امانت، مساوات، برادرى، مجد و عظمت، کوشش و فعّالیّت، مبارزه و استقامت در راه هدف، به دست فراموشى سپرده مى شود.
جاى گفتگو نیست که از روز نخست، الکل و موسیقى از بزرگترین وسیله هوسرانى براى مردان و زنان شهوتران بود و در مواقع خاصّى براى تخدیر اعصاب به آن پناه مى بردند. درست است که اسلام هرگز انسان را از لذاید طبیعى باز نمى دارد، ولى از آن لذاید زودگذر که از طریق تخدیر اعصاب و تحریک غرایز شهوانى پیدا مى شود و انسان را از حالت طبیعى بیرون مى برد، جلوگیرى مى نماید.


مرزهاى اخلاقى موسیقى
آیا جاى گفتگوست که یکى از عوامل انحطاط اخلاقى همین صفحات و تصنیفهاست و آیا نوارهاى فریبنده و تحریک آمیز موسیقى به شیوع فساد و اعمال دور از عفّت دامن نمى زنند و آواز گرم زنان و دختران توأم با آهنگ هاى شهوت انگیز موسیقى، روحى عشقبازى را در جوانان ایجاد نمى کند؟!
وانگهى، آیا قلبى که مملوّ از نغمه هاى شهوت انگیز و تصنیف هاى عاشقانه گردید، در آن جایگاهى براى یاد خدا باقى مى ماند؟!
آیا دلى که در گرداب آوازهاى عاشقانه و ارتعاش امواج موسیقى فرو رفت مى تواند به فکر بینوایان و درماندگان باشد؟
آیا چیزى که پدید آورنده این عوامل سوء باشد مى تواند در یک شریعت آسمانى حلال گردد؟!
نتیجه این که: آهنگ هاى موسیقى هم آثار زیانبخش تخدیر اعصاب را دارد و هم از نظر اخلاقى یک سلسله شهوات را در انسان زنده مى کند.
از نظر بهداشتى نیز ثابت شده زیاد شدن مرگ و میرهاى ناگهانى در عصر ما عوامل و علل مختلفى دارد که یکى از آنها شیوع موسیقى است; زیرا موسیقى عامل هیجان است و هیجان یعنى به هم خوردن تعادل اعصاب مردمى که اعصابشان شب و روز زیر نغمه هاى گوناگون موسیقى بمباران مى شود، در آستانه سکته هاى قلبى و مغزى قرار مى گیرند.

 

بنابراین خلاصه مطلب چنین است: که هر آوازه خوانی حرام نیست، هر نوازندگی حرام نیست آن نوع از آوازه خوانی و آن نوع ازنوازندگی که شنونده یا حاضران در یک مجلس را به گناه می کشاند و اهتمام آنها را به رعایت قوانین پاکی و تقوی ضعیف می کند اراده آنها را برای گناه نکردن و به گناه آلوده نشدن سست می کند و آنها را به شرکت در گناه تشویق می کند، نوع موسیقی حرام است. اما اگر آوازه خوانی یا حتی موسیقی هست که این اثر را ندارد حرام نیست. این رأی برخی دیگر از دانشمندان و فقها است که این روایات را اینطور فهمیده اند. بنابراین درباره موسیقی در اسلام اینطور گفت که هر نوع آوازه خوانی و هر نوع موسیقی که شنونده را به شهوترانی مخصوصاً به بی پروایی در گنه کاری می کشاند، شنونده را برای ارتکاب فسق و فجور و کارهای خلاف عصمت و پاکی و تقوی بی پروا می کند، انگیزه های شهوت در او چنان برمی انگیزد.

 

کسانی که تمایل دارند به جواب سوالات خود در زمینه موسیقی اسلامی دست یابند می توانند به این سایت مراجعه کنند:
http://kamyarsedaghat.blogfa.com/post-205.aspx

 

شما دوستان عزیز می توانید نظر اسلام در مورد موسیقی را از زبان شهید آیت‌الله‌ دکتر سید محمد حسین‌ بهشتی در سایت زیر مطالعه کنید:
http://www.agahsazi.com/News.asp?NewsID=3638

 

:: خواص موسیقی بر سلامت ::. را نیز می توانید در این سایت مشاهده نمائید:
http://www.milyouner.com/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=1517#1517

وی‍زه برنامه عصری با شهداء

 روزی خواهد شد که خاطرات شهدا ، دوای آلام جوانان ما بشود.        «مقام معظم رهبری»

این برنامه با حضور :

 * مدیریت آموزش و پرورش؛ جناب آقای مهدیه 

*  یکی از رزمندگان 8دفاع مقدس جناب آقای رحیمی

* اعضای خیمه های معرفت

* هیات مرکزی مدارس

* دانش آموزان شرکت کننده در طرح سرگذشت پژوهی شهدا

 در تالار دکتر شریعتی مورخ 22/1/87 بابرنامه های متنوع برگزار گردید.

 

شهیـدان به  چه ره آغاز کردند       تمامی ذکر حق آغاز کردند

بریده تار و پود دام هستی    به اوج آسمان پرواز کردند

زهمدیگر ربوده گوی سبقت       در قرب الهی باز کردند

نهاد پا به روی خواهش نفس      دل خود با خدا دمساز کردند

شبانگاهان به خلوت گاه عشق نشستند و هزاران  راز کردند

شنیده چونکه هل من ناصر دوست سرا پا جسم و جان پرواز کردند

ز خون خود چو موسی ی پیامبر بر فرعونیان اعجاز کردند

 

پیام مسئول اتحادیه  حجت الاسلام کاظمی :

گرد هم آمده ایم تا دست توسل به شهدا بگیریم که ما همه ما مدیون آنان هستیم و هر کسی  هر اندازه که توانائی دارد باید دین خود را اداء نماید.

 خدا را شاکریم که در بهار جوانی مهمان بزم شهدا می باشیم و از نوری که شهدا به زندگی ما می تابانند بهرمند می باشیم و از سرگرمیهای کاذب  فاصله گرفته ایم .

 آیا حاضرید مانند شهدا سنگرهای عشق را بر پا کنید و با یارب یارب بگوئید خدایا حاضریم عزیز ترین هستیمان را که جانمان است ، تقدیم محضرت کنیم .

م‍‍زده  برگزاری  یادواره شهدای دانش آموز به جمع حاضر داده شد. در پایان برنامه

 

شمه ای از بیانات مدیریت آموزش و پرورش ؛ جناب آقای مهدیه

با تشکر از اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان و مسئول آن که مقدمه یک حرکت بسیار بزرگ و ضروری و مفید و موثر را فراهم نموده است و امیدوارم با همت شما دانش آموزان و با کمک مسئولین آموزش و پرورش و بنیاد شهید بتوانیم یادوارهای در خور و شان شهیدان شهرستانمان برگزارنمائیم ،که همه ی افتخار این شهر به شهداء وایثار گران می باشد.

خیمه های معرفت 16 اسفند۸۶

سخنران:حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا دیانی            
موضوع:امر به معروف و نهی از منکر

دین اسلام آمده است تا مثل یک دفترچه ی راهنما به ما بگوید که چگونه از چیزهایی که در اختیار داریم استفاده کنیم.استفاده از سرمایه ی وجود انسان باید از روی دفترچه راهنما،یعنی دین انجام پذیرد.در این مجموعه باید اصول دین که 5 تاست و فروع دیم که 10تاست را استفاده کنیم.

در بعضی از احادیث امر به معروف و نهی از منکر از جهاد در راه دین هم بالاتر بیان شده.و مکرراً آمده که امر به معروف نهی از منکر را حتّی مهم تر از جهاد دانسته و اگر امر به معروف و نهی از منکر نباشد،چه ها و چه ها می شود!
حال اگر جامعه ای باشد که اسلامی نیست آیا باز هم امر به معروف و نهی از منکر لازم است؟
بله،ولی با امر به معروف و نهی از منکر جامعه اسلامی فرق دارد.اما در جامعه اسلامی معروفات و منکراتی داریم.

اگر می پنداری که فقط حجاب خودت،دین خودت،عقاید خودت،هیچوقت چنین چیزی درست نیست.
امروزه همه ی ارزشهای انسانی و اخلاقی شده اند ضد ارزش و تمام ضد ارزشها شده اند ارزش!که این دلایل مختلفی دارد.یکی از دلایلی که جامعه در زمان امام علی،بعد از وفات پیامبر، به پست ترین نقطه ی خود رسید این بود که مردم کاری به دیگری نداشتند و فقط به فکر خودشان بودند.ما می بینیم در زمان علی به او کمک نکردند و خدا چند مدت بعد همان آدمها را عذاب کرد و تا امروز ما آنها را در زیارت عاشورا لعن می کنیم.آیا هیچ عذابی از این بیشتر است؟!
در زیارت عاشورا می خوانیم: اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا
شایعت: کسانی که یزید و یارانش را مشایعت و همراهی کردند
بایعت: کسانی که فقط با یزید بیعت کردند و حتی در کربلا هم نبودند!
تابعت: کسانی که به آنها خبر داده شدحسین دارد به کربلا می رد.بلند شوید و ایشان را همراهی کنید اما آنها گفتند آخه...و دست دست کردند و نرفتند.و این خود همرهی یزیدیان بود. 
و عاقبت همه ی اینها عذاب شدند.اما اگر همان روز امر به معروف و نهی از منکر می کردند،لعنتی نمی شدند!

امام خمینی در نظر داشتند مردم را آگاه کنند تا به وسیله ی این مردم،حکومت اسلامی برپا گردد.حال چرا بعد از گذشت انقلاب رنگ و بوی شهر ، ساختمانها،حرفها و کلاً رفتار و اعمالمان با هدف انقلاب متفاوت شده و ظاهر جامعه چیز دیگری را نشان می دهد؟!

امر به معرفو باید کار خواص جامعه باشد و نه آنهایی که با یک باد به این سو و آن سو کشیده می شوند.

خواهرم اگر اطرافیان تو به سوی منکر رفتند و تو به هر شکلی که می شود تلاش نکردی و نسبت به آنها بی تفاوت شدی و فقط به فکر خودت بودی،آن موقع دعوت پیامبر گونه ی امام خمینی به ملکات و اخلاق و فضائل انسانی،تبدیل به قتل گاه امام زمان می شود!
اما قرار نیست امام زمان مانند بقیه ی ائمه به قتلگاه بروند و کشته شوند پس در نتیجه فرج و ظهور آقا به تاخیر می افتد.لذا فقط دعای ندبه خواندن فایده ندارد!
انشالله از کسانی باشیم که به گریه های مهدی فاطمه خاتمه دهیم.
یادمان باشد همیشه در زندگی در هر حال دست توسل از ائمه کوتاه نکنیم و این توسل فقط به ماه محرم و صفر ختم نشود.
بخش سوال و جواب:
کسانی که به ائمه اعتقاد ندارند بدانند که اعتقاد با تقلید و حرف دیگران بوجود نمی آید و اگر با تقلید معتقد شدی امکان دارد روز دیگر با تقلید،اعتقادت از بین برود.
اعتقاد از عقیده می آید.انسان باید به توحید،عدل،نبوت،امامت و معاد عقیده پیدا کند.باید دلایل افراد را شنید و نسبت به آن عقاید برایش دلیل آورد و قانعش کرد.
شخصی بوده که گناه می کرده اما به نماز مقید بوده و در مسجد نماز می گذارده.به پیامبر خبر میرسد کهچنین شخصی وجود دارد.پیامبر می فرمایند:نماز او را از گناه نجات خواهد داد.و اتفاقا به خاطر همیننمازاز انسان های صالح شد.

ارزش جامعه ی اسلامی برای زن:
یک زن اگر در سایه ی حجاب نباشد،به دلایل مختلف به ارزش های یک زن مسلمان نخواهد رسید.خیلی از مُدهایی که امروزه وجود دارد هیچ تناسبی با زیبایی ندارد ولی فرد می گوید من می پوشم چون مُد است و حتما زیبا می شوم چون مُد است!

جامعه ای که همه خواستار شکل گیری آن هستند جامعه ای است که مردم می خواهند پیشرفت آن همراه با پیشرفت های اخلاقی اسلام باشد.در غیر اینصورت میشود جامعه ای مثل سوئیس که آن را بهشت زنان نامیده اند وکجائید که ببینید در همانجا سالانه خودکشی های دستهجمعی صورت می گیرد.چرا که شهوت جنسی مثل اسب چموشیاست که سوارش بشوی و دائم هِی کنی.
56% از زنان و دختران آمریکائی در خانه های خود امنیت جنسی ندارند!

در قیامت انسانها دو دسته اند:
1-کسانی که حب محمد و آل محمد و پیروی از دستوراتشان را در نامه ی عمل خود دارند که اینها بهشتی اند .
2-آنهایی که غیر از گروه اول هستند که جهنمی اند.زیرا حدیث داریم
کلید در بهشت دست اهل بیت است.
و شیعیان اهل بیت همه از لحاظ وجودی از ائمه گرفته شده اند.

خیمه های معرفت ۲۵بهمن

حاج آقا شاهسون:

افراد آدمهای بدی نیستند ولی به دینشان عمل نمی کنند!
باید بدانیم که بد یاد گرفتن،بدتر از یاد نگرفتن است و مشکلاتی که در طول تاریخ داشتیم به خاطر کسانیست که بد یاد گرفتند.

یاران امام زمان313 نفر هستند که 50 نفر از آنها زن می باشند.و 100هزار نفر از یاران امام زمان ایرانی اند.
ظهور امام زمان نزدیک تر از آن چیزی است که ما تصور می کنیم.
1013مورد از نشانه های ظهور است که حدود 1000تای آن ظاهر شده است.
اگر کسی دین خود را نگه داشت که هیچ وگرنه گَردی به ستون خدا نمی نشیند و خدا گروهی دیگر را جایگزین خواهد کرد.

نشانه های یاران امام زمان:
1- خدا آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا رو دوست دارند.امام صادق می فرمایند:تمام دین محبت است.(اگر ما خدا را دوست داریم پس چرا برای خدا کار نمی کنیم؟)
خوشا به حال خانمی که روز قیامت به فاطمه ی زهرا برسد و به ایشان عرضه دارد:زهرا جان به ولله از روزی که فهمیدم دیگه یک تار مو هم بیرون از روسری نگذاشتم و به فتنه های زمانه پشت کردم.

شهید مطهری:پسران به دنبال جسم دختران هستند و دختران به دنبال دل پسران!
خواهرم باور کن چیزی که پدر و مادر تو می ببینند خیلی وقتها تو نمی بینی.تجربه چیز دیگری است که تو کمتر آن را داری.
بیایید سعی کنیم بهترین دوستمان پدر،مادر،خواهر و برادرمان باشند.
خدا انسان را هفتاد بار بیشتر از مادر دوست دارد.وقتی انسان گناه کرده و سپس توبه می کند،فرشته ای می آید و می گوید خدا تو را خیلی دوست دارد.
اگر کسی در جوانی پاک بماند ثواب 70 تا صدیق را دارد و مقام صدیق از شهید بالاتر است.
باید به همه ی خلق الله عشق ورزید.اگر یک ذره احساس کردی که بهتر از دیگران هستی،بدان که مشکل داری.آدم درستی نیستی.از کجا معلوم که تو بهتر از دیگری باشی؟

2- دومین نشانه ی یاران امام زمان این است که نسبت به مومنین متواضع اند.یکی از صفات مومن این است که زود با دیگران آشنا می شود.سلام و علیک می کند.البته این با پر حرفی فرق دارد.فضولی بد است ولی باید زود آَشنا شویم.و برای خدا متواضع باشیم.

3- نسبت به کفار سخت اند.یکی از معانی ((عزیز)) شکست ناپذیر است.به مادر میگن عزیز،چون ستون خانه است.

4- دائماً در حال تلاش در راه خدا هستند.موج= آب+حرکت.همانطور که موج اگر در حرکت نباشد می میرد،بچه شیعه هم اگر تلاش نباشد از بین می رود.

5- در دین داری از حرف مردم ترسی به دل راه نمی دهد.اگر چادر سر کرد و دیگران چیزی بهش گفتند می گوید عیب ندارد،بزار مردم هر چه دلشون می خواهد بگویند.اگر خواستی به خاطر خدا زندگی کنی،زندگیه ولی اگر بخواهی به خاطر مردم کاری را بکنی باید خر کول کنی.مثله داشتان پیرمرد و پسر و خرشان! مردم داری خوب است ولی نه اینکه زندگی ما وقف مردم باشد.مردم دار باشیم ولی محور خدا باشد.

صفات خانم ها:
1-داشتن حالت تکبر در مقابل نامحرم.اما نباید بی ادب باشیم ولی باید خودمان را حفظ کنیم.
2- ترس از آّبرو داشتن یعنی مثلاً سوار هر ماشینی نشویم و در هر خانه ای پا نگذاریم.هم باید خوب باشیم هم خودمان را خوب حفظ کنیم.هر جایی لباس کم نکنیم!خانمها خیلی خوب هستند ولی باید احتیاطشان را بیشتر کنند.
3- بخل ورزیدن

خوب است انسان یاد بگیرد درب گاو صندوق را باز کند ولی بهتر است این کار را نکند.و خوشا به حال دختر خانمی که دوست پسر ندارد!(پسرها دنبال چشیدن هستند.)

اخلاق نیکو یعنی متعادل بودن رفتار.

هر کاری میخواهی بکنی تا سه بار زمین و زمان نمی گذارن و مانع می شوند اما بعد از آن نه.پس چند مرتبه سعی کن نماز اول وقت بخوانی بعد به موقع خواندن نماز جزو عادات تو می شود.

حدیث داریم که:نصف زیبایی زن به موی اوست.پس نگذاریم اُبُهتمان بریزد! چرا که:

1- زن ناموس خلقت است که این ناموس خلقت در پوشیدگی ارزش پیدا می کند.
2- آبروی خلق الله،ناموس خداست.

پیامبر اکرم ص:

مَنْ عَشَّقَ فَعَفَّ ثُمَّ ماتَ ماتَ شَهیدا
کسی که عاشق شود و عفت پیشه کند و به عشقش نرسد،شهید مُرده است.

خیمه های معرفت 11بهمن

حاج آقا حسناتی:

روایت داریم که خدا کسی که حسین را دوست داشته باشد خیلی دوست دارد.

محبت امام حسین در دل همگان هست حتی در دل غیر مسلمانان،مسیحی ها و یهودیان.اما آیا این محبت ما را نجات می دهد؟آیا این محبت کافی است؟آیا خوده اهل بیت از ما تنهــا محبت خواستند؟

پیامبر می فرمایند:من از شما هیچ اجری نمی خواهم،فقط نسبت به اهل بیتم مَودّت داشته باشید.

حال این مَودّت چیست؟

ایئمه از ما خواستند شیعه باشیم،محب بودن کافی نیست.در صحرای کربلا خیلی ها محب بودند مثل الان که خیلی ها محب امام زمان هستند اما این محبت کافی نیست!

شیعه یعنی چه؟

شیعه یعنی تابع،انصار،یار،کسانی که یکدیگر را یاری می کنند. شیعه آن چیزی است که باعث قویت میشود.پس ما باید باعث تقویت امام زمان باشیم.

پیامبر می فرمایند:شیعه ی من کسی است که ما را یاری کند و پا جای پای ما بگذارد.اعمال و کارهایی که ما انجام می دهیم او نیز انجام دهد.

سلمان فارسی نقل می کند:امام علی از مسیری عبور می کردند.پشت سر حضرت سلمان در حال حرکت بودند.هنگامی که امام علی پشت سرشان را نگاه کردند دیدن با اینکه سلمان پشت سر ایشان بوده ولی تنها یک جای پای روی زمین دیده می شود.امیرالمومنین از سلمان می پرسند مگر شما به دنبال من نبودید؟پس جای پای شما چرا دیده نمی شود؟سلمان می گوید من پا جای پای شما می گذارم چون شما امام من هستید.

شخصی از امام حسن مجتبی سوال می کند:آیا من شیعه هستم یا نه؟ امام می فرمایند: اگر اوامر ما را انجام میدهی و هر کاری را که ما گفتیم انجام میدهی و اگر گفتیم نکن،نمیکنی و راست می گویی،بدان که در اینصورت است که شیعه هستی اما اگر این خصوصیات را نداری دروغ نگو که شیعه هستی! و اگر این خصوصیات را داری ولی گناه می کنی و اهل بیت را نیز در کنارش دوست می داری،بدان که محب هستی و نه شیعه!

هر چه خوبیست از آنِ شیعه است و نه از محب.شیعه از خانواده ی اهل بیت است.

در زیارت جامعه از امام هادی آمده:هر کسی با شما بود،با شماست.غیر شما نیست.
یعنی اون لحظه ای که میخواد گناه کنه یادش می افته که همراه شماست.

یادمان باشد که زنده بودن اسلام به خون امام حسین است و حیات انسان به خون است.برای همین در زیارت عاشورا آورده شده:یا ثارالله
این را هم بدانیم که اسلام را پیغمبر آورد و حسین به آن بقا بخشید.

(با عرض پوزش از از جویندگان راه معرفت،به علت یادداشت برداری نکردن از ادامه ی سخنان آقای حسناتی از نوشتن بقیه ی مطالب معذورم.)

انشالله خدا در دنیا و آخرت دستمان را از دامان ائمه کوتاه نکند.

و من الله التوفیق

znlitg.jpg

خیمه های معرفت ۲۷ دی

سلام.خدا قوت.امتحانات رو خوب دادید؟

بالاخره بعد از گذشت 28 روز از آخرین جلسه ی خیمه های معرفت، بار دیگر نخبگان بعد از پشت سر گذاشتن امتحانات در سالن شریعتی دور هم گرد آمدند.

این جلسه حس و حالی دیگر داشت چرا که همزمان با روز هشتم ماه محرم برگزار گردید.

قرار بر این بود که از محضر حاج آقا کاظمی استفاده نمائیم اما به دلیل مشغله ی زیاد ایشان این امر میسر نشد و به جای آن توفیقی دست داد تا از مداحی دو تن از خواهران عزیز،خانمها راضیه امیری و مریم سرمدی استفاده نمائیم.

از این فرصت استفاده میکنم و از نوای دلنشین این دو دوست عزیزم که با وجود اینکه خود را برای کنکور آماده میکنند ولی وقت گذاشته و قدم در خیمه ها معرفت نهادند، تشکر می نمایم.

 انشالله بتوانیم همیشه رهرو راه امام حسین باشیم.التماس دعا

به مناسبت ایام ماه محرم

حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

إنَّ الْمُؤْمِنَ لا یُسىءُ وَ لا یَعْتَذِرُ، وَ الْمُنافِقُ کُلَّ یَوْم یُسىءُ وَ یَعْتَذِرُ.

همانا شخص مؤمن خلاف و کار زشت انجام نمى دهد و عذرخواهى هم نمى کند. ولى فرد منافق هر روز مرتکب خلاف و کارهاى زشت مى گردد و همیشه عذرخواهى مى نماید.


تحف العقول: ص 179، بحارالأنوار: ج 75، ص 119، ح 2.

 

حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

إعْمَلْ عَمَلَ رَجُل یَعْلَمُ أنّه مأخُوذٌ بِالاْجْرامِ، مُجْزى بِالاْحْسانِ.

کارها و أمور خود را همانند کسى تنظیم کن و انجام ده که مى داند و مطمئن است که در صورت خلاف تحت تعقیب قرار مى گیرد و مجازات خواهد شد. و در صورتى که کارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت.

بحارالأنوار: ج 2، ص 130، ح 15 و ج 75، ص 127، ح 10.

 

حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

عِباداللهِ! لا تَشْتَغِلُوا بِالدُّنْیا، فَإنَّ الْقَبْرَ بَیْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْعُلُوا.

اى بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا ـ و تجمّلات آن ـ قرار ندهید که همانا قبر، خانه اى است که تنها عمل ـ صالح ـ در آن مفید و نجات بخش مى باشد، پس مواظب باشید که غفلت نکنید.

نهج الشّهادة: ص 47

 

حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

لا تَقُولَنَّ فى أخیکَ الْمُؤمِنِ إذا تَوارى عَنْکَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ أنْ یَقُولَ فیکَ إذا تَوارَیْتَ عَنْهُ.

سخنى (که ناراحت کننده باشد) پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن که دوست داشته باشى که همان سخن پشت سر خودت گفته شود.

بحارالأنوار: ج 75، ص 127، ح 10

 

حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

یا بُنَىَّ! إیّاکَ وَظُلْمَ مَنْ لایَجِدُ عَلَیْکَ ناصِراً إلاّ اللهَ.

بپرهیز از ظلم و آزار رساندن نسبت به کسى که یاورى غیر از خداوند متعال نمى یابد.  

وسائل الشّیعة: ج 11، ص 339، بحارالأنوار: ج 46، ص 153، ح 16.

 

حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

 إنّی لا أری الْمَوْتَ إلاّ سَعادَة، وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَماً.

به درستى که من از مرگ نمى هراسم و آن را جز سعادت نمى بینم; و زندگى با ستمگران و ظالمان را عار و ننگ مى شناسم.

بحار الأنوار: ج 44، ص 192، ضمن ح 4، و ص 381، ضمن ح 2.

 

حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

مَنْ لَبِسَ ثَوْباً یُشْهِرُهُ کَساهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثَوْباً مِنَ النّارِ.

هرکس لباس شهرت - و انگشت نما از هر جهت - بپوشد، خداوند او را در روز قیامت لباسى از آتش مى پوشاند.

کافى: ج 6، ص 445، ح 4.

 

حضرت امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:

برای عباس (علیه السلام) منزلتی نزد خداوند است که در روز قیامت همه شهیدان به آن رشک می برند.

خصایص، ج 1 ، ص 68